ملینا ملینا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
کیاناکیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات یک +1 عشق شیرین

سرمای بی سابقه

دختر عزیزم این هفته ای که گذشت میتونم بگم اصلن خوب نبود و من که انگار توی این دنیا نبودم. شروع به کار من مصادف شد با سرمای شدید هوا که فکر میکنم در این چند سال بی سابقه بود و من هم که جنبه ی این جور هوایی رو ندارم سرمای سختی خوردم و هنوزم که هنوزه دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم. شب شنبه رفتیم خونه ی مامان جون تا تو بتونی صبح به خواب نازت ادامه بدی و ما از اونجا بریم سرکار. شنبه پیش دایی مصطفی و دایی علی بودی و تا ساعت 10 خوابیدی و بعد هم مثل اینکه شیرت که تموم شد سوپ رو هم نخوردی و همش بی قرار بودی تا اینکه ساعت 1 خوابت برد من نزدیکای 2 به خونه رسیدم و توهم  ازخواب بیدار شدی وقتی رفتم بالاسرت و میخواستم بغلت کنم یه حس عجیبی داشتم...
20 بهمن 1390

اتمام مرخصی

سلام نفس مامان یکشنبه این هفته رفتم محل کارم تا شروع به کارم رو اعلام کنم و مرخصی هم بگیرم. صبح با ماشین تنهایی بردمت،واسه اولین بار، گذاشتمت تو کریر و صندلی جلو بهت کمربند زدم خیلی دختر خوبی بودی و اذیت نکردی گذاشتمت خونه ی خاله مینا. اونجا که رفتم مدیرمون گفت این هفته رو مرخصی بگیرین و از هفته بعد یه خط درمیون برید مرخصی. منم باخودم گفتم اگه بعدا مرخصی بهم بدن که اینجوری بهتره. مرخصی تا آخر این هفته گرفتم و هنوز اونجا بودم که دکتر مرادی که قرار بوده از زاهدان بیاد و سیستم های حسابداری دانشگاه رو عوض کنه زنگ زد و گفت 4 شنبه این هفته میاد که سیستم انبار رو عوض کنه و از  هفته بعد سیستم حسابداری رو و گفته که اون ...
13 بهمن 1390

شش ماهگی = نیم سالگی

عزیزم....... دخترم........ 6 ماه کامل میگذره که وارد زندگیمون شدی و از فردا وارد هفتمین ماه زندگیت میشی.......نیم ساله شدنت مبارک جییییییییییییییییییگر طلای من. ٦ ماه قبل هم دقیقا چهارشنبه بود،یادش بخیر با اون همه ترسی که قبلش داشتم خیلی خونسرد آماده شدم برم بیمارستان واسه زایمان(البته طبیعی) که دیگه اونجوری شد و عمل شدم. به قول دکترم؛ همونی که میخواستی شد ولی خب من یه چندساعتی درد هم کشیدم که بنظر خودم میتونستم طبیعی بیارمت اما عملم کردن. و بعدش اولین کسی که دیدم بابامحمود بود که بالاسرم اومد و بهم گفت"ممنونم عزیزم" هر روزی رو که با تو میگذرونم واسم یه روز جدید و تازه و قشنگه چون هر روزش با روز قبل فرق داره و تو یه کار جدید تحوی...
5 بهمن 1390
1